اولین روز بارانی را به خاطر داری؟!
غافلگیر شدیم چتر نداشتیم!خندیدیم"دویدیم"و به شالاپ وشلوپ های
گل الود عشق ورزیدیم!
دومین روز بارانی را چطور؟!
پیش بینی اش را کرده بودی.چتر اورده بودی و من غافلگیر شدم!
چتر را بالای سر من گرفتی و سعی میکردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو
کاملا خیس بود!!!!
و سومین روز را چطور؟!
گفتی سرت درد میکند و حوصله نداری سرما بخوری!چتر را کامل بالای سر
خودت گرفتی و شانه راست من خیس شد!!!
و چند روز پیش را چطور؟به خاطر داری؟!
که با یک چتر اضافه تر امدی ومجبور بودیم برای اینکه پین های چتر تو
چشم و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم!!!
فردا دیگر برای قدم زدن نمی ایم تنها برو.......................!!!